سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد و رها

از خدا یک کمی وقت خواست

وای، ای داد بیداد

دیدی آخر خدا مهلتش داد!

 

آمد و توی قلبت قدم زد

هر کجا پا گذاشت

تکه ای از جهنم رقم زد

 

او قسم خورد و گفت:

آبروی تو را می برد

توی بازار دنیا

مفت، قلب تو را می خرد

 

آمد و دور روح تو پیچید

بعد با قیچی تیز نا مر ئی اش

بالهای تو را چید

 

آمد و با خودش

کیسه ای سنگ داشت

توی یک چشم بر هم زدن

جای قلبت

قلوه سنگی گذاشت

قلوه سنگی به اسم غرور

بعد از آن ریخت پرهای نور

و شدی از زمین دورودور

 

برد شیطان دلت را کجا،کو؟

قلب تو آن کلید خدا،کو؟

 

ای عزیز خداوند

پیش از آنکه درِ آسمان را ببندند

پیش از آنکه بمانی

تا ابد در زمینی به این دور و دیری

کاش برخیزی و با دلیری

قلب خود را از او پس بگیری

 




رها ::: دوشنبه 84/12/8::: ساعت 9:36 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 19


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :25116
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<